حاشیه‌نویسی بر یک پژوهش

    داستان یک پژوهش دانشمندان ناسا در مورد خشکسالی ۲۷ ساله ایران چه می‌گویند و دیگر چه چیزهایی را باید دید دریافت مقاله به صورت PDF (حجم نیم مگابایت) شهریار عیوض‌زاده عضو هیأت مدیره و هیأت مؤسس جمعیت داوطلبان سبز ۴ مهرماه ۱۳۹۳ عـبارت «پیش‌بینی ناسا از خشکسالی سی‌ساله برای ایران» چیزی است که این روزها در گفتگوی دغدغه‌مندان محیط زیست ایران در حال مکرر شدن است. عبارت را در اینترنت جستجو بکنید، تا متوجه بشوید که پیش‌بینی خشکسالی در سی سال آینده برای ایران، از معدود اخبار محیط‌زیستی شده که شانس دیده شدن توسط آدم‌های خارج از جمعیت کوچک فعالان محیط‌زیست پیدا کرده است.

    پرسشها و تراژدی‌های گذشته، تراژدی خرم‌دره، تراژدی‌های آینده

    غمنامه‌هایی که در تراژدی‌های قبلی با همدیگر گفتیم به هیچ کارمان نیامد، جز این که بار دلی بودند که از دلمان ریختیم اما در گوشه کبدمان رسوب کردند. خیلی مشخص است که حجم آسیب‌هایی که امنیت و سلامت را در حوزه‌ی سرزمینی ما تهدید می‌کنند چندان بالاست که تراژدی خرمدره صرفاً فرازی از این مثنوی صد من غم است. اما این باعث نمی‌شود که فکر کنیم روش ذره‌بین گذاشتن بر روی یک مورد خاص به حال صدها مورد دیگر موثر نخواهد بود.

    دریاچه ارومیه، و ترس از وقتی که نه از تاک نشان بماند و نه از تاک‌نشان

    در داستان دریاچه‌ی ارومیه متأسفم که بگویم به نظرم می‌رسد که ما یک نمونه‌ی تاریخی و داستان درسی (case study) برای کتاب‌های بحث توسعه‌ی پایدار در آینده ایجاد کرده‌ایم. مسیری که تا امروز آمده‌ایم ما را در جایی قرار داده است که انتخاب‌های پیش‌ رویمان محدود و دورنما‌ها عموما‌ تیره و در خوشبینانه‌ترین حالت‌ها همراه با دشواری بسیار هستند. این راه را این‌گونه آمده‌ایم چون اصولاً یا به یوم الجزای مکتب دانش پایداری باور نداشته‌ایم و یا این‌ که رهروان پای لنگ و یا خفته بر راه بوده‌ایم.

    سیاست‌نو ، بازی نو

    این مقاله را سال گذشته برای جمعیت داوطلبان سبز نوشتم که بچه‌ها آن را امروز آپلود کردند. مقاله در مورد سه محوری پیشنهادی صحبت می‌کند که ما می‌توانیم در این فضای زیر ضربه‌ی مداوم محیط‌زیست و توسعه‌‌ی پایدار ایران اتخاذ کنیم باشد که خروجی از این بن‌بست باشد. (فعلا متن را فقط همانجا می‌گذارم)

    برای خانه‌ی شیروانی آزادگان، برای روز زمین

    خانه‌ی شیروانی روی آن بلندی پارک آزادگان نمادی از نمادهای من است. ۱۴ سال از زندگی من با آنجا گره خورده است. پایین صفحات زیادی از دفتر تاریخ من، عکس آن خانه افتاده است. آنجا محل رخداد تلاش من برای یافتن بعضی از معناهایی است که خواسته‌ام به زندگی‌ام بدهم. هنوز هم وقتی می‌خواهم به یک سرزمین پایدار و یک جامعه‌ی سالم فکر کنم در ذهنم از پله‌های اطراف آن خانه بالا می‌روم و در ارتفاعش – که در یک روز خوب در شرق دماوند را می‌دیدی و در غرب سازه‌های بلند تهران و در شمال کوه‌ها را – به سرزمینم و مردمانم فکر می‌کنم.

    دانشجو و استاد با هم علیه تقلب

    در گودرخوانی امروز صبح از طریق یکی از لینک‌های به اشتراک گذاشته شده، این پست وبلاگ “استادان علیه تقلب” را خواندم. من شخصا از سال پنجم دبستان که یکبار معلم کلاس (آقای قدیری که هر کجاهست خدایا به سلامت دارش -دبستان مهران ۱۳۶۴) تقلب کوچکم را تشر زد، به طور عجیبی دیگر هیچگاه در فرایند تقلب امتحانی شرکت نکردم ولو آن که حتی از جمع دوستانم مورد فشار قرار گرفته بوده باشم (فقط یکبار در یک بلبشوی بی‌معنای امتحانی به دوستی اجازه دادم ورقه‌ام را ببیند).

    بیچاره پلنگی که ما هستیم

    پلنگی که از ترس جان خود بیست متر بالای دکل فشار قوی رفته و آن‌جا با گلوله‌های کلاشینکف صیاد از پای درآمده مثل پلنگی است که در وقت گریز از خیل صیادان و سگ‌هایشان در میان بیشه، ناگهان هدف تفنگ صیادی قرار می‌گیرد و می‌میرد. مرگ مرگ است ، چه فرقی می‌کند برای ما که همدم هر روزه‌اش هستیم… آدمی که تفنگ به دست می‌گیرد و پلنگی را در گوشه‌ای از نامردمی‌ها می‌کشد مثل و کمتر از مثل هزاران هزار همتای خود است که تفنگ بر دستند و دیگر آدمها را می‌کشند.

    سمینار واکنش جامعه جهانی به گرمایش جهانی

    سه‌شنبه ۱۸ اسفند ساعت ۵ بعد از ظهر قرار است در محل مرکز مشارکت‌های زیست‌محیطی شهرداری منطقه ۷ (همان جایگاه همیشگی)، در راستای برنامه‌های نشست سبز جمعیت داوطلبان سبز، یک سمینار در مورد واکنش جامعه جهانی در برابر گرمایش جهانی ارائه کنم. واقعیتش اسم سمینار هر دفعه یک چیزی شده این دفعه هم به یک اسم دیگر اعلام شده ولی کلا داستانش این است که بعد از صحبت در مورد پیش‌زمینه‌ها در مورد این بحث می‌شود که جامعه جهانی به طور کل در برابر پدیده گرمایش جهانی چه واکنشی از خودش نشان داده است و البته آخرین واکنشش هم که همین کپنهاگ بود مورد بحث قرار می‌گیرد.

    واکاوی یک بازی رسانه‌ای در مورد گرمایش جهانی

    چند وقت پیش در هنگام ارائه یک سمینار در مورد اجلاس کپنهاگ گفتم که به نظر من مخالفان نظریه “گرمایش جهانی” بیشتر در کار بازی و ترفند رسانه‌ای هستند تا در کار عرق‌ریزان اثبات و عدم اثبات نظریه. برای من این روش مخالفت آن‌ها، بیشتر وزنه را به نفع گروه مدافعان نظریه “گرمایش جهانی” افزایش می‌دهد چون که بر این عقیده هستم که این «وسیله» است که «هدف» را زیر سوال می‌برد!

    والاترین کاربرد نویسندگی

    “والاترین کاربرد نویسندگی این است که تجربه را به شعور تبدیل می‌کند” (اینیاتسیو سیلونه) در انحنای فضا و زمانی که بود هیچ حرفی را پیدا نمی‌کردم که سرعت لازم برای خروج از آن خمش را داشته باشد. حرف بالا و پس زمینه‌های تاریخی رخ‌داده برای این حرف یکی از معدود چیزهایی بود که فکر کردم ارزشش را دارد اما باز صبر کردم تا امروز. حالا هم می‌خواهم دوگان این حرف را بگویم:

    مسئله‌ی اعتقاد به خویشتن

    ” … زیرا مهمترین درسی که از تجارب خود در دوران جنگ داخلی گرفته بودم این بود که هرگز درباره‌ی یک جنبش سیاسی بر پایه هدف‌هایی که آشکارا اعلام می‌کند یا حتی واقعا در راه رسیدن به آن‌ها می‌کوشد داوری نکنم، بلکه داوریم فقط بر اساس وسایلی باشد که برای رسیدن به آن هدف‌ها به کار می‌برد. کسی که به وسایل بد روی می‌آورد، با این کار خود ثابت می‌کند که دیگر به نیروی اقناعی استدلالات اصلیش اعتقاد ندارد ….

    مکاشفه‌ی فلسفی، مکاشفه‌ی وبی

    در «جستجویی زنده» به دنبال «واقع‌گرایی» می‌گردم. خودم را می‌یابم نفر اول. به خودم اشاره می‌کنم. می‌گویم: به دنبال چیزی هستی که این جا نیست. …. در MSN Live Search به دنبال واژه‌ی «رئالیسم» می‌گردم. توی لیست جواب‌ها نفر اول سایت خودم است . روی آن کلیک می‌کنم یک صفحه‌ می‌آید که “ Sorry, but you are looking for something that isn’t here “

    رئالیسم

    “در آغاز زمستان باران دائمی شروع شد و همراه باران وبا آمد، ولی جلوش را گرفتند و سرانجام فقط هفت هزار نظامی از وبا مردند.” وداع با اسلحه نوشته‌ی ارنست همینگ‌وی ترجمه‌ی نجف دریابندری

    مشکل مالکیت متن

    در همین چند وقته چند بار دیده‌ا‌م که نوشته‌هایم را بدون ذکر نامی از من در داخل چند وبلاگ دیگر کپی کرده‌اند. در همین داستان وبلاگ چای داغ هم یک مطلب اعتراضی زده بود. از سوی دیگر من از برخورد هوشمندانه جنبش Open Source (کدباز) با مسئله کپی‌برداری خوشم می‌آید. جمع این‌ها این شد که این چند تا پاراگراف را بنویسم که فکر کنم اندکی زیاد شد. واقعیت این است که برخورد ما با پدیده و یا موارد دزدی متن (همان دزدی ادبی و یا