چند وقت پیش در هنگام ارائه یک سمینار در مورد اجلاس کپنهاگ گفتم که به نظر من مخالفان نظریه “گرمایش جهانی” بیشتر در کار بازی و ترفند رسانهای هستند تا در کار عرقریزان اثبات و عدم اثبات نظریه. برای من این روش مخالفت آنها، بیشتر وزنه را به نفع گروه مدافعان نظریه “گرمایش جهانی” افزایش میدهد چون که بر این عقیده هستم که این «وسیله» است که «هدف» را زیر سوال میبرد!
در چند روز گذشته در تعدادی وبلاگ و خبرگذاری وطنی از جنس همین تقابل میان دو گروه رخ داده است. و باز هم در آن جا به نظر میرسد قیل و قال از یک برداشت ناصواب از یک خبر شروع شده است. در مقامی نیستم که کسی را در آن میان وعظ اخلاق صواب کنم، اما مردمان را که میتوانم پیشنهاد هوشیاری بدهم.
اگر که فضای گفتمان در مورد گرمایش جهانی را بگردید مثالهای این بازی و ترفندی که گفتم در آن فراوان است. مسئله و تبعات آن آنقدر بزرگ هستند تا بر سرش جنگ و یقهدران رسانهای باشد و آن هم نه یک روزه و دو روزه که بلند مدت و پر از کش و قوس. پذیرش دخالت انسان در ایجاد گرمایش جهانی چنان ابعاد اقتصادی و سیاسی ویژهای دارد که آنهایی که پذیرش این نظریه، منافعشان را دچار مخاطره کند حاضر خواهند بود برای یک عمر در راه عدم پذیرش آن بجنگند.
حالا بحث این جا است که از این طوفان تصادمات در فضای رسانهای، اندکی موج هم بر ساحل جزیره متروک و رخوتبار ما خیز برداشته و چقدر جالب که چقدر مشابه آن چه که در مقیاس بزرگتر در فضای جهانی شاهد آن هستیم، در فضای ما نیز رخ میدهد.
من نمیخواهم در این جا بگویم که گرمایش جهانی هست و یا نیست و یا کار ماست و یا کار دشمن است. من میخواهم بگویم که هر کسی که از نمد فرهیختگی بخیهای بر درز پیراهنش دوخته، باید وقتی که در یک خبرستان به او یک پاکت خبر میدهند و میگویند یک کیلو، او پاکت را در ترازوی مهارتهای راستآزمایی خودش بسنجد و ببیند که واقعا یک کیلو بود و یا بیشتر بود و یا کمتر. این قاعده هم برای هر مسئلهای است که با آن رابطه چهره به چهره و نفس به نفس داریم و نه فقط برای مسائلی که در راستای تخصص خاص خودمان است.
در عصر اطلاعات و ارتباطات شما احتیاج ندارید که یک هواشناس، یک فیزیکدان، یک سیاستمدار، یک متخصص امور سلامت و یا یک متخصص کامپیوتر باشید تا در مورد کلیات ( و البته نه جزئیات!) گرمایشجهانی، قضیه هارپ، قضیه دارفور، تاثیر پارازیت بر سلامتی و یا ویروسی که با خواندن ایمیل فعال میشود چیزی بدانید یا چیزی بگویید. این ایده را رها کنید که چون شما مختصص فلان امر نیستید حق هیچ اظهار نظری در آن مورد
را ندارید. چگونه میتوان به بهانه و استدلال عدم تخصص در یک موضوع، آن هم موضوعی که در تنه زندگی آدم میتند، از دست زدن به آن واپس کشید؟ شما حق دارید و موظف هستید که تا به اندازه حوزهای که میتوانید پوشش دهید، لباس فروتنی بپوشید و مشعل جسارت دستتان بگیرید و کاری بکنید و حرفی بزنید. مگر نه این است که در مورد سلامت خود،تجارت خود، سیاست مملکت خود، بی اذن متخصصان (ولی انشاءالله با مشورت آنها) امر میکنید و حکم میرانید، پس در حوزههای دیگر هم وقتی که پای خودتان در میان است فروتنانه در کار باشید و پا پس نکشید.
نترسید! رسانه شمایید.
برای هر مسئله مهمی که بر زندگی ما موثر باشد و ما را مجبور به واکنش کند مثل همین گرمایش جهانی، آن چه که شما احتیاج دارید داشته باشید، اندکی مهارت در جستجوی اینترنتی است با اندکی قوت تشخیص و تمیز اعتبار مراجع و با اندکی ساختار ذهنی دانشگرا و شکاک و همچنین با اندکی تجربه و حس شناخت خبر سره و ناسره و در نهایت نیز توان تخمین فروتنانه این که بعد از انجام جستجوی خود با چه درجهای از یقین میتوان راجع به وجود و یا عدم وجود چیزی صحبت کرد.
حالا برگردیم سر اصل داستان. در خبرگذاری محیطزیستی ایرن خبری خواندم با این عنوان
که “گرمایش جهانی دروغ بود؟“.
متن این خبر هم به گزارش از رسانهی بیبیسی میگوید که پروفسور فیل جونز در طی اعترافاتی فاش کرده که دادههای مورد استفاده برای تحقیقات در مورد گرمایش جهانی در موارد فلان و فلان و فلان مشکل داشته و یا استنتاج از آنها محل سوال است.
حالا فعلا متن را بگذاریم کنار و تمامی ترفندهای کلامی و رسانهای داخلش را هم فعلا کاری نداشته باشیم. اما در پایین خبر میبینیم که متن به گزار ش از سایت فارسی پزشکان بدون مرز
بوده است. یعنی کل متن خبر یک خبرگزاری از متن یک سایت معمولی برداشته شده است! در واقع سایت پزشکان بدون مرز (که یک سایت فارسی است) این گونه عنوان کرده که مطلب را از قول خبرنگار خود و به نقل از بیبیسی نوشته است اما اگر که کمی جستجوگر باشید (و کلمات و اعداد کلیدی را جستجو کنید) میتوانید رد نیمی از این متن را در فاکسنیوز بگیرید (فقط تفاوت بیبیسی و فاکسنیوز را داشته باشید!).
سوال اول من این است که آیا اصولا درست است که یک خبرگزاری مطلبی که در حوزه تخصصیاش هست را از یک سایت غیر خبرگزاری و غیر تخصصی که آن هم آن را از جای دیگری نقل کرده، نقل مجدد کند؟! حالا این سوال را داشته باشید تا برویم بقیه داستان.
پیدا کردن متن اصلی در سایت بیبیسی کار سختی نیست. متن اصلی گفتگو این است. خوب اندکی بگردیم ببینیم چه گفته… این جاست که با یک تجربه از نوع «بازی رسانهای» آشنا میشوید. گفتگوی آقای فیل جونز با بیبیسی حاوی و متضمن متن خبرگزاری ایرن و سایت پزشکان بدون مرز نیست! بله نیست! آقای فیل جونز صرفا با یک وسواس علمی در حال توضیح در مورد مطالعات مرکز
IPCC
(که قبلا آنجا کار میکرده) است. حرف او از جنس «رسوایی» نیست! حرف او واپس کشی از گفتههای قبلیاش نیست! حرف او آن چه که شما در متن دو سایت ذکر شده خواندهاید نیست! حرف او این است:
**E – How confident are you that warming has taken place and that humans are mainly responsible?** I’m 100% confident that the climate has warmed. As to the second question, I would go along with IPCC Chapter 9 – there’s evidence that most of the warming since the 1950s is due to human activity.
بیشتر مواردی که در متن دو سایت ذکر شده مشاهده کردید هر کدام داستانی مشابه دارند . مثلا وقتی که در متن سایتهای ایرن و پزشکان بدون مرز میخوانید که ” وی اعلام کرد طی ۱۰ سال گذشته هیچ اطلاعات آماری قابل توجهی در دست دانشمندان نبوده است که بتواند نقش انسان را در تغییرات آب و هوایی به اثبات برساند ” در واقع متن اصلی این گونه بوده است:
**B – Do you agree that from 1995 to the present there has been no statistically-significant global warming** Yes, but only just. I also calculated the trend for the period 1995 to 2009. This trend (0.12C per decade) is positive, but not significant at the 95% significance level. The positive trend is quite close to the significance level. Achieving statistical significance in scientific terms is much more likely for longer periods, and much less likely for shorter periods.
**C – Do you agree that from January 2002 to the present there has been statistically significant global cooling?** No. This period is even shorter than 1995-2009. The trend this time is negative (-0.12C per decade), but this trend is not statistically significant.
H – If you agree that there were similar periods of warming since 1850 to the current period, and that the MWP is under debate, what factors convince you that recent warming has been largely man-made?
The fact that we can’t explain the warming from the 1950s by solar and volcanic forcing – see my answer to your question D.
که در واقع میگوید بله ما در طی ۱۵ سال گذشته روند رشد دما را داشتهایم اما اهمیت آماری این تغییرات (احتمالا به دلیل نسبت طول زمان نمونهگیری به میزان واریانس نمونهها) صد در صد نیست و ۹۵ درصد است حتی در مورد ۲۰۰۲ تا امروز هم میگوید که زمان آنقدر کم است که سرد شدن با اوصاف ذکر شده معنای خاصی ندارد.و بعد نهایتا این که طبق فاکتورهای طبیعی باید که ما شاهد سرد شدن میبودیم در حالی که بر عکس اتفاق افتاده و تنها دلیل موجه آن نیز دخالت انسان است. خوب کجای این حرف معنای جمله بالا را میدهد؟!
البته متن مورد نظر ما بخشهای درست هم دارد مثلا این که نظر
IPCC
در مورد ذوب شدن یخچالهای هیمالیا اشتباه بوده است. اشتباهی که خود
IPCC
هم به آن اذعان کرده و گفته که در واقع اشتباه لپی بوده است! ولی این حرف بیشتر زیرکی رسانهای در راستنمایی را نشان میدهد تا چیز دیگر.
جالب است که این متن غیر اصیل خود منبع مطالب دیگری شده است از جمله در اینجا که البته خود مطلبش از جنس نقد یک گزارش است و اشکالی بر آن نیست اما در ابتدای نقد از این خبر و استنباط نادرست به عنوان اهرم استفاده شده و من امیدوارم که نویسندگان گزارش ۱و ۲ کارشان تحت تاثیر این بخش از نقد قرار نگیرد.
این را هم بدانیم که همانطور که گفتم ساکنان جزیره متروک و آرامی هستیم که از دورهیبت طوفان موسمی رسانهای را دارد نظاره میکند و گرنه عین این داستان در ابعاد بزرگتر وجود دارد. یعنی همین الان در بسیاری از رسانههای به قول معروف دست راستی چو افتاده که فلانی زده زیر حرفهای قبلیش. این هم نمونههایی از آن
البته بعضیها هم مثل صاحب این وبلاگ در تعجب هستند که این تعابیر از این مصاحبه از کجا آمده است مثل این نمونه
که چند نمونه رسانهای را بررسی کرده است.
آخر کلام، با وجود این که بسیاری از ما مردمان این سرزمین تجارب و نگرش ویژه و تکینی در راستآزمایی رسانهها داریم اما با این وجود به نظر میرسد که پیلهای از سادهنگری و پیشفرضهای غلط در پیرامونمان است که دستان کم مهارت در ابزارهای نوین اطلاعاتی توانایی پاره کردن آن را ندارند. اگر چه اگر که دلی معطوف به دانستن حقیقت نداشته باشیم اصلا فکر بیرون آمدن از پیله هم به سرمان نمیزند. شاید که بعضی وقتها هم در پیله ماندن گرمتر و راحتتر و امنتر باشد. اما وقتی که مسئلهای مثل همین که بحثش است، دارای سویههای اخلاقی باشد، ماندن در پیله شایستهی آزادگی و آزاد اندیشی نیست.